۱۳۸۹ شهریور ۱۹, جمعه

کفش های کتانی

با پوریای عزیزم


مرده اند هر دو
...............با دهان باز

مرده اند
با رگهایی بیرون زده و آویزان

همین است
که هر کجا می روم
.............. بوی مرگ می آید

۵ نظر:

ناشناس گفت...

خوب بود و تلخ. تلخ هم که می دانی یعنی چه. تلخ یعنی تعبیر فارقانه از غشق و معشوق.

مردی از درون کمد

آیدین گفت...

بیا بیرون از کمد، محی الدین الدوله :دی

رهائي گفت...

مرگ رو با وجود حق بودنش دوست ندارم ! زندگي بهتره - با كساني كه دوستشان دارم و بي تاب ديدارشان هستم .با چيز هائي كه وجودشان مايه ي آرامش هست برام ...
هميشه مي خوانمت

وحید گفت...

اندکی بوگیر کفش مشکل مرگ و زندگی را حل می کند...

آیدین گفت...

هه هه هه ... وحید، خدا بود