۱۳۸۸ دی ۱۰, پنجشنبه

Happy New Year

چیکار میکنی شب سال نو رو؟
سال نوی من الان نیست، سال نوی من عید خودمونه.
پس اینجا چه غلطی میکنی؟
همینی که هست. خوب کاری هم میکنم. نه سال نوی اینجا رو به رسمیت میشناسم و نه جشن میگیرم و نه جشن خواهم گرفت. عقم میگیره وقتی ملت خیلی خوشحال و خندان به همدیگه میگه happy new year
چیکار کنن؟ به خاطر شما و چیزهایی که تو مملکت شما اتفاق افتاده بیان یه ماه عزای عمومی اعلام کنن و جشن نگیرن؟
نه من کاری به اینها ندارم، دمشون گرم، جشن هم بگیرن، به من چه اصلا. ولی سال نوی من نیست این.
....
چیه؟
هیچی....
نه جدی میگم جان تو. خیلی هم جدی میگم. اصلا هم از موضع احساساتی بودن حرف نمیزنم. عمیقا معتقدم این هیچ ربطی به من نداره.
تو عوض شدی
یعنی چی؟
این خصلت در تو خیلی خوب بود که میتونستی در سخت ترین شرایط هم زیبایی ها رو تحسین کنی، چیزی زیباتر این نیست که کل مردم اینجا ، پسر و جوون، بچه و بزرگ، همه شون سال نوشون رو جشن میگیرن و واقعیتش رو بخوای به نوعی هم سال نوی ما هست. به هر حال ما چه بخوایم و چه نخوایم اینجا داریم زندگی میکنیم. سالهاست که تو همین غربت داریم زندگی میکنیم....مممم.... کات بده آقا!

کات

خیلی تصنعی داره میشه
آره دیالوگ ها اصلا جوندار نیست، اولش یه کم خوب شروع شد ولی بعدش خیلی آبکی داره میشه، دیالوگ طرف مقابل خیلی سانتی مانتال شده، فایده نداره
بعله فایده نداره
....

تو میدونی حالتو چی خوب میکنه؟ سه شات تکیلا..... زنگ بزن ببین بچه ها کجا میرن امشب رو
آره واقعا، اوایل خبرها رو حریصانه دنبال میکردم، الان دیگه اونها حریصانه منو دنبال میکنن، واقعا الان وقتیه که تحمل ندارم، جیغ ها همه ش تو گوشمه، اونروز توی اتوبوس پام خورد به این میله ی کنارش، فکر کردم یه لحظه باتوم خوردم....
نه بدبخت باتوم اونجوری نیست که، شماره ی علی چنده؟
به جان تو، سوار این چیزهایی شدم دیشب که پرتت میکرد بالا، همه داد و فریاد میکردن، اون بالا فکر کردم یکی داره جیغ میزنه یا حسین ، میرحسین....
نه تو تکیلا لازمی ، شدییییییید ، شماره ی علی رو ندارم من

---------------------------------------
چرا نمیاد؟ چرا حتی این دیالوگم هم درست در نمیاد؟