به نمک سود
اینهمه ستاره
اینهمه ستاره
......در آسمان
.......به چه کار من می آیند؟
من که زمینی ام
تو بچینشان
بگذاردانه دانه میان اینهمه دو نقطه که برایت میفرستم
: : : : : : : :
.......به چه کار من می آیند؟
من که زمینی ام
تو بچینشان
بگذاردانه دانه میان اینهمه دو نقطه که برایت میفرستم
: : : : : : : :
۲۲ نظر:
خیلی خوب و متفاوت بود..
کلا ستاره ها رو بی ارزش کن، حتی اگر سرت رو هم بالا میگرفتی به کارت نمیومدن
مرسی از کامنت زیبا. یعنی توی شعر تقییرش بدم؟ بگم ستاره های بی ارزش؟ یا همینجوری خوبه؟
قربونت برم.. من اگر جات بودم جمله "من که سرم را بالا نمیکنم" رو حذف میکردم..
البته نمیدونم به تصویری که میخواستی بکشی ضربه میزنه یا نه.. فقط خواستم نظرم رو گفته باشم
آیدین، زیبا و متفاوت بود درست، ولی به من حس مهربانانه و عاشقانه ای نداد. البته مطمئن نیستم که قرار بوده اصلا چنین حسی بدهد. عاشق بی حوصله که بفرستدم پی نخود سیاه دوست ندارم. من جای نمک سود بودم می گفتم ستاره ها را خودت بچین، فهمیدی؟
کاش به این شعر دست نزنی! همه چیزش عالیه! یک ستاره و دو نقطه به روی شاعرش!
من سرم رو به آسمانست ، زیاد
با این وجود این همه ستاره به کار من
هم نمی آیند ،
به گمانم فصل ستاره چینی گذشته ...
شعرت رو دوست داشتم رفیق
چه تصویر زیبایی بود!با استفاده از عناصر مدرن ونوستالژیک به صورت توامان(ستاره وساین *)خیلی خوب بود پوری.
shere tasvirie zibayi bood,,3pas
متین جان کاملا میفهمم چی میگی. راستش رو بخوای منظورم این بود که من اصلا آسمانی نیستم و به خاطر همین هم زمین رو فقط نگاه میکنم و اتفاقا به طرف مربوطه گفته بودم حالا که تو آسمانی هستی از اون ستاره ها بچین بیار بذار اینجا.... یه ذره تغییرش دادم. کلمه ی لطفا رو هم اضافه کردم. حالا ببین اگه خوب نشده باز هم بگو.... همسایه ها یاری کنید که ما وبلاگ داری کنیم! نه؟
مرسی محی الدین بابت الطاف بی پایانت
مرسی باران جان. آدرس وبلاگت رو بده لطفا اگه داری
مرسی آزاده ی گرامی
مرسی نگار عزیز
(لطفا) نمی خواد.
یه چیزِ دیگه!
....دو نقطه که می فرستم برایت
به نظرت این طوری بهتر نیست؟
مریم "لطفا" رو برش داشتم. آخه نگران حرف متین بودم که میگفت شائبه ی این هست که لحن من آمرانه باشه! به خاطر اون گفتم لطفا
مریم جان، اون "برایت می فرستم" به نظر خودم بهتره. شعریتش کمتره، گفتارش بیشتره! :دی
عالی. دست معشوقو بگیر دو تایی بشینین دور هم یه ماتریسی بنویسین برای این ستاره ها.
ای مذبذب، برو انقدر من رو به سخره نگیر!
قسمت اول شعر قشنگه اما قسمت آخرش عالیه به نظرم.
در ضمن، عاشق این مذبذب هستم من.
اگه من بودم اینجوری مینوشتم:"این همه ستاره
در آسمان
به چه کار من میآید?،
من که زمینیم
بچینشان بگذار میان اینهمه دو نقطه که برایم میفرستی
که من بدین محتاج ترم!!"
مرسی ناشناس جان. خب آره اینم قشنگه ولی چون اولش گفتم "اینهمه ستاره به چه کار من می آیند؟" دیگه فکر کردم لازم نباشه آخرش بگم که "من به این محتاج ترم". به هر حال ممنون از دقت نظرت و لطف کن باز هم بیا نظر بده.جدی میگم.
سلام...
سلام و درود. من همین حالا اینجا رو پیدا کردم. شعر اول، دوم... یکدفعه دیدم کلی شعر اینجا خوندم که احساس خوبی دارن، حتی اون هایی که تلخ بودن... شما غم غربت خوار در بلاد اسکاتلندید و ما غم غربت خوار در دیار خود. ایرانی بودن یعنی غم غربت خوردن. به هر حال خوشحالم که وبلاگ شما رو پیدا کردم. شاد و سلامت باشید.
می دونم این جمله برای وبلاگ نویس ها خوشایند نیست و خیلی نخ نما شده، اما اگر به اینجا سر بزنید خوشحال می شوم: http://siaonline.blogspot.com
ارسال یک نظر