۱۳۸۹ مرداد ۲۱, پنجشنبه

بوسه

به نمک سود

اینهمه ستاره
......در آسمان
.......به چه کار من می آیند؟

من که زمینی ام

تو بچینشان
بگذاردانه دانه میان اینهمه دو نقطه که برایت میفرستم
: : : : : : : :

۲۲ نظر:

ناشناس گفت...

خیلی خوب و متفاوت بود..

کلا ستاره ها رو بی ارزش کن، حتی اگر سرت رو هم بالا میگرفتی به کارت نمیومدن

آیدین گفت...

مرسی از کامنت زیبا. یعنی توی شعر تقییرش بدم؟ بگم ستاره های بی ارزش؟ یا همینجوری خوبه؟

ناشناس گفت...

قربونت برم.. من اگر جات بودم جمله "من که سرم را بالا نمیکنم" رو حذف میکردم..

البته نمیدونم به تصویری که میخواستی بکشی ضربه میزنه یا نه.. فقط خواستم نظرم رو گفته باشم

متین گفت...

آیدین، زیبا و متفاوت بود درست، ولی به من حس مهربانانه و عاشقانه ای نداد. البته مطمئن نیستم که قرار بوده اصلا چنین حسی بدهد. عاشق بی حوصله که بفرستدم پی نخود سیاه دوست ندارم. من جای نمک سود بودم می گفتم ستاره ها را خودت بچین، فهمیدی؟

ماه مِی گفت...

کاش به این شعر دست نزنی! همه چیزش عالیه! یک ستاره و دو نقطه به روی شاعرش!

باران گفت...

من سرم رو به آسمانست ، زیاد
با این وجود این همه ستاره به کار من
هم نمی آیند ،
به گمانم فصل ستاره چینی گذشته ...

شعرت رو دوست داشتم رفیق

آزاده گفت...

چه تصویر زیبایی بود!با استفاده از عناصر مدرن ونوستالژیک به صورت توامان(ستاره وساین *)خیلی خوب بود پوری.

nikar گفت...

shere tasvirie zibayi bood,,3pas

آیدین گفت...

متین جان کاملا میفهمم چی میگی. راستش رو بخوای منظورم این بود که من اصلا آسمانی نیستم و به خاطر همین هم زمین رو فقط نگاه میکنم و اتفاقا به طرف مربوطه گفته بودم حالا که تو آسمانی هستی از اون ستاره ها بچین بیار بذار اینجا.... یه ذره تغییرش دادم. کلمه ی لطفا رو هم اضافه کردم. حالا ببین اگه خوب نشده باز هم بگو.... همسایه ها یاری کنید که ما وبلاگ داری کنیم! نه؟

آیدین گفت...

مرسی محی الدین بابت الطاف بی پایانت

مرسی باران جان. آدرس وبلاگت رو بده لطفا اگه داری

مرسی آزاده ی گرامی

مرسی نگار عزیز

مریم گفت...

(لطفا) نمی خواد.

مریم گفت...

یه چیزِ دیگه!
....دو نقطه که می فرستم برایت
به نظرت این طوری بهتر نیست؟

آیدین گفت...

مریم "لطفا" رو برش داشتم. آخه نگران حرف متین بودم که میگفت شائبه ی این هست که لحن من آمرانه باشه! به خاطر اون گفتم لطفا

آیدین گفت...

مریم جان، اون "برایت می فرستم" به نظر خودم بهتره. شعریتش کمتره، گفتارش بیشتره! :دی

mozabzab گفت...

عالی. دست معشوقو بگیر دو تایی‌ بشینین دور هم یه ماتریسی بنویسین برای این ستاره ها.

آیدین گفت...

ای مذبذب، برو انقدر من رو به سخره نگیر!

لیلا گفت...

قسمت اول شعر قشنگه اما قسمت آخرش عالیه به نظرم.
در ضمن، عاشق این مذبذب هستم من.

ناشناس گفت...

اگه من بودم اینجوری می‌نوشتم:"این همه ستاره
در آسمان
به چه کار من می‌‌آید?،
من که زمینیم
بچینشان بگذار میان اینهمه دو نقطه که برایم میفرستی
که من بدین محتاج ترم!!"

آیدین گفت...

مرسی ناشناس جان. خب آره اینم قشنگه ولی چون اولش گفتم "اینهمه ستاره به چه کار من می آیند؟" دیگه فکر کردم لازم نباشه آخرش بگم که "من به این محتاج ترم". به هر حال ممنون از دقت نظرت و لطف کن باز هم بیا نظر بده.جدی میگم.

محمد مرادی نصاری گفت...

سلام...

سیاوخش گفت...

سلام و درود. من همین حالا اینجا رو پیدا کردم. شعر اول، دوم... یکدفعه دیدم کلی شعر اینجا خوندم که احساس خوبی دارن، حتی اون هایی که تلخ بودن... شما غم غربت خوار در بلاد اسکاتلندید و ما غم غربت خوار در دیار خود. ایرانی بودن یعنی غم غربت خوردن. به هر حال خوشحالم که وبلاگ شما رو پیدا کردم. شاد و سلامت باشید.

سیاوخش گفت...

می دونم این جمله برای وبلاگ نویس ها خوشایند نیست و خیلی نخ نما شده، اما اگر به اینجا سر بزنید خوشحال می شوم: http://siaonline.blogspot.com