آیدینبرا
۱۳۸۸ بهمن ۳۰, جمعه
...
با یاسین عزیزم
این روزها
صحبتی در گوشی ام
به کمتر کسی مربوط می شوم
۵ نظر:
مهرنوش گفت...
ای جاااااااااانم ... چه خوب بود این
۳۰ بهمن ۱۳۸۸ ساعت ۶:۵۸
Yasin
گفت...
بی نظیر بود
۳۰ بهمن ۱۳۸۸ ساعت ۹:۰۳
مریم
گفت...
ای ول!
۱ اسفند ۱۳۸۸ ساعت ۷:۱۰
Sohail S.
گفت...
like!
۲ اسفند ۱۳۸۸ ساعت ۱۴:۱۵
ناشناس گفت...
آفرین!
محی الدین
۳ اسفند ۱۳۸۸ ساعت ۷:۴۹
ارسال یک نظر
پیام جدیدتر
پیام قدیمی تر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
بايگانی وبلاگ
◄
2011
(4)
◄
سپتامبر
(1)
◄
اوت
(1)
◄
مهٔ
(1)
◄
ژانویهٔ
(1)
▼
2010
(13)
◄
نوامبر
(1)
◄
سپتامبر
(3)
◄
اوت
(1)
◄
ژوئن
(1)
◄
آوریل
(1)
◄
مارس
(1)
▼
فوریهٔ
(3)
به نون
...
ضرب نه! جمع و تفریق
◄
ژانویهٔ
(2)
◄
2009
(21)
◄
دسامبر
(1)
◄
نوامبر
(4)
◄
اکتبر
(1)
◄
سپتامبر
(1)
◄
اوت
(1)
◄
ژوئن
(1)
◄
مهٔ
(3)
◄
آوریل
(9)
اندر احوالات این اسطوره ی کبیر
آیدین
غم غربت خواری حقیر در شهر باد و باران زای ادینبرا یا همان ادینبورگ در بلاد اسکاتلند.
مشاهده نمایه کامل من
اساتید
عباس صفاری
رسول یونان
شهاب مقربين
حافظ موسوی
شمس لنگرودی
رضا چايچی
احمد پوري
گروس عبدالملکیان
احمدرضا احمدی
واهه آرمن
توصیه میکنم
نوامبر 25
فانوس
امیررضاسیدحسینی
محمد مرادی نصاری
سارا اردهالی
مهرناز قربانعلی
بال های نمک سود
نابهنگام
كافه ناصری
آزاده زارعیان
مژگان عباس لو
عبدالصابر کاکایی
فلسفه در اتاق خواب
دوستان گل
اپسیلون
مه گل
آآموحسوون
کسوف
شپل(سیم بیرونجی)
amirali m
مدی گلم
ورحید جون
مذبذب
هزار و یک شب
سحر
ادینبورو به روایت بهزاد
آبگینه
حقایق درباره ی نازلی دختر آیدین
۵ نظر:
ای جاااااااااانم ... چه خوب بود این
بی نظیر بود
ای ول!
like!
آفرین!
محی الدین
ارسال یک نظر