۱۳۸۸ بهمن ۲۳, جمعه

ضرب نه! جمع و تفریق

می توان چون صفر در تفریق و جمع و ضرب
حاصلی پیوسته یکسان داشت

(فروغ)

الهی من قربون فروغ گل برم. چرا در ضرب حالا؟ جمع و تفریقش درسته. اما صفر در هر چیزی ضرب بشه مضمحلش میکنه که.گرچه اگر کلمه ی ضرب رو از شعر دربیاریم وزن شعر دچار نقصان میشه. ممممم چی میشه گذاشت پس؟

مثلا
می توان چون صفر در هر کسری و جمعی
حاصلی پیوسته یکسان داشت

البته اینجا کسر یعنی کسر کردن و نه به معنی fraction

پس فردا سالروز هجرتشه.کاش زنده بود.

۲۱ نظر:

Sohail S. گفت...

کاش زنده بود. از اونهایی بود که اگر نباشند جانشینی ندارند. اگر بود قطعا کارهایی می کرد که هنوز هم کسی نکرده.

این شعر منتشر شده؟

Sohail S. گفت...

البته منظور ایشون عضو خنثی ای است که برای یک حلقه ی جمع و ضرب تعریف شده. اصطلاحش رو نمی دونسته.
0+a=a
0a=0
...

Yasin گفت...

البته طبیعیه اینا...کاملا بهت حق میدم آیدین جان... خود منم امروز نزدیک بود با یه چند نفر درگیر بشم...شما هم که بسلامتی از صبح اول فروغ بعدشم نیک آهنگ کوثر... بیست و دوم بهمن روی همه تاثیر گذاشته ...

Yasin گفت...

ولی آیدین عججب نکته ای اشاره کردی ... هیچ وقت بهش توجه نکرده بودم

آیدین گفت...

به سهیل :
آره سهیل جان چاپ شده، اصولا فکر نمیکنم از فروغ شعری چاپ نشده وجود داشته باشه. این یه تیکه از شعر عروسک کوکی هستش.

اون عضو خنثی که میگی فقط در حالتی هست که حلقه ی تو یک عضو بیشتر نداشته باشه و اون عضو هم فقط صفره . درسته؟ در غیر این صورت عضو خنثی ضرب عدد 1 هستش. اگر اشتباه میکنم تصحیح کن مرا

به یاسین:
جالبه که اینو میگی. این البته از مدتها پیش تو ذهن من بود. هر دفعه به اینجای شعر میرسیدم تو ذهن خودم این کلمه ی ضرب رو پاک میکردم. دیگه دیروز گفتم بنویسمش خلاص شم!

mozabzab گفت...

خوب ولی‌ آخه آیدین یه بار آلردی تفریق رو گفته..کسر که دوباره می‌شه همون. پس چه باید کرد؟؟

mozabzab گفت...

آها الان دوباره خوندم دیدم مزخرف گفتم.

حضرت والا مامبوجامبو گفت...

فروغ اشتباه نگفته میگه حاصل یکسان هست
شما صفر رو در هر عددی ضرب کنید میشه صفر.
پس حاصل همیشه یکسان هست.

آیدین گفت...

حضرت والا مامبو جامبو،
مرسی که اومدی این نوشته رو خوندی! چاکرتم. با این استدلال اونوقت جمع و تفریق چی میشه؟ صفر با هر چی جمع بشه حاصلش اون عدده میشه! یعنی حاصلی یکسان نداره! پس consistency نداره به لحاظ منطق ریاضی! البته هیچ انتظاری هم نیست از فروغ نازنین. ریاضی دان که نبوده که بابا! اگر زنده بود و بهش میگفتیم این رو مطمئنم که عوض میکرد شعرش رو.

ناشناس گفت...

فکر نمی کنم نگاه فروغ به صفر در این شعر یک نگاه تکنیکال باشد. غرض او احتمالا این است که کنش صفر با هر عددی همیشه یک حاصل یکسان خواهد داشت. حالا بسته به این که کنش چه باشد:‌اگر جمع و تفریق باشد خنثی بودن صفر حاصلی است یکسان. اگر ضرب باشد نابودی آن عدد دیگر است در برابر صفر و اگر تقسیم باشد بر کسر صفر حاصل همیشه بینهایت خواهد بود که با تمام انتزاعی بودنش یک مقدار معلوم است.

صد دفعه گفتم «دست از این بدویت کپک زده ات بردار بدبخت! ببین سر عشق چی اومد!»

محی الدین

آیدین گفت...

ای محی الدین الملوک

فکر نمیکنم محی. آخه اونی که میگی قشنگه ولی فکر کنم منظور نظر فروغ نیست تو این شعر. اینجا میخواد به سادگی بگه که میشه مثه صفر بود ، یعنی هیچ تاثیرگذاری نداشت، نه به چیزی اضافه کرد و نه از چیزی کم کرد... همین! به همین سادگی. فکر نکنم اون تفسیر که تو آوردی مد نظر فروغ بوده باشه. به نظرم یه حواس پرتی خیلی ساده س . همین. بعد آخه ببینم آقای ریاضی دان، تو تقسیم رو به کار بردی، میگی هر چیزی تقسیم بر صفر بشه میشه بی نهایت که همیشه یکسانه(که البته نیست، ما سایزهای مختلفی از بی نهایت داریم، بگذریم) ولی این بار منفی نداره که! یعنی یه تقسیم بر صفر یهو همه چی رو آنتی مضمحل میکنه و فورانش میده و بی نهایتش میکنه... یا مثلا همون ضرب، هی چقدر هم عددت بزرگ باشه این صفره که درش ضرب میشه میاد تبدیلش میکنه به صفر. یعنی "اثرگذاری" بسیاری داره. حالا چه مثبت و چه منفی! ولی فروغ فقط میخواسته بگه که آقا جان میشه مثل کسی بود که هیچ چیز رو تغییر نمیدن، در پی هیچ تغییری نیستن.... و مثالش هم با عدد صفر در مورد جمع و تفریق درسته ولی در مورد ضرب نه! نمیدونم منظورم رو تونستم برسونم یا نه؟ اگه نتونستم اشکال از گیرنده است

ناشناس گفت...

nope. I am sure she was much more intelligent than you give her credit for. The product will always be "the same", and yeksan can be interpreted in many ways. That is the whole POINT of poetry.

Sorry... I just don't understand the arrogance... why would anyone be so arrogant to allow themselves to so surely judge someone else? How privillaged are you?!

آیدین گفت...

رجوع شود به توضیح بالا. با تشکر :)

ناشناس گفت...

توضیح ات کاملا گویاست. احتمالا هم بقول تو یک اشتباه ساده بوده از طرف شاعر.

هدف از بحث برای من در اینجا صرفا خرد و خمیر کردن اعصاب تو است عزیزم. همانطور که می بینم ناشناس بالایی حساب داماغ ماماغت رو قاطیه صورتت کرده.

در مورد حاصل تقسیم بر صفر و بی نهایت شدن اش! اینکه بی نهایت «اندازه های فراوان» دارد را بنده نمی دانستم. همیشه فکر می کردم بی نهایت فقط در یک سایز بفروش می رسد آنهم اکسترا لارژ است.


محی الدین

آیدین گفت...

هه هه .... نه بابا اون ناشناس بالایی خیلی باحاله! یه کم نوشیدنی خنک میخواد احتمالا یه ذره اعصابش آروم بشه! نوشیدنی خاصی هم باشه اگه چه بهتر!

و اما در مورد سایز بی نهایت: فکر میکنم زیباترین چیزی که من تا حالا تو ریاضیات یاد گرفتم همین سایز بی نهایت هاست اتفاقا! جدی میگم. محی الدین اصلا فکر آدم رو باز میکنه جان تو. اینکه همه چی نسبیه! حتی بی نهایت بودن! یه مثال ساده بزنم: مجموعه ی اعداد طبیعی رو در نظر بگیر: 1 و 2و 3و 4و برو الی ماشالله! یا همون الی آخر (که البته آخری وجود نداره). حالا این یه نوع بی نهایت شمارش پذیر بهت میده. یعنی از جنسی هست که میتونی بشماریش! توضیحش اینطوریه که فرض کن یه ماشینی باشه که از اول شروع کنه و این اعداد رو تولید کنه(یعنی از عدد یک شروع کنه) و هر عددی رو در یک ثانیه تولید کنه و عدد بعدی رو در ثانیه ی بعد از اون تولید کنه، پس بعد از ثانیه ی صدم میرسیم به عدد صد، بعد از ثانیه ی یک میلیون میرسیم به عدد یک میلیون و برو الی ماشالله.... تو اگه به من بگی عدد یک بیلیون کی تولید خواهد شد من جواب مشخصی دارم برای تو. میگم یک بیلیون ثانیه ی بعد. (البته عدد تو باید عدد طبیعی باشه، یعنی این دستگاه مثلا عدد 2.5 رو نمیتونه تولید کنه)

حالا اینو نگاه کن: بازه ی صفر و دو رو در نظر بگیر (یعنی اعدادی که بین صفر و دو هستن). یعنی مثلا 0.25 یا مثلا 1.76 یا مثلا رادیکال دو! رادیکال دو چیزی هست تقریبا مساوی با 1.4142 که البته رقم های بعد از اعشارش همینطوری تا بی نهایت ادامه پیدا میکنن بدون اینکه هیچ pattern مشخصی رو دنبال کنن. خب چند تا عدد بین صفر و دو وجود داره؟ خب یه ذره که فکر کنیم میبینیم بی نهایت عدد وجود داره. و حالا زیباترین قسمت مساله: این بی نهایت با اون بی نهایت فرق میکنه. این شمارش پذیر نیست. اون اولیه شمارش پذیره. علتش هم به طور خیلی ساده اینه: هییییییییچ دستگاهی وجود نداره که شروع کنه مثل مثال قبلی اعداد بین صفر و دو رو تولید کنه و تو بتونی تخمین بزنی که مثلا در چه زمانی به عدد 1.5 میرسی؟ یا مثلا به عدد 0.25 میرسی؟ در اون مثال قبلی هر عدد هر چقدر هم بزرگ طبیعی (مثلا ده به توان بیست میلیون) اگه در نظر میگرفتی بالاخره بعد از مدتی اون دستگاهه اون عدد رو تولید میکرد، حالا شاید به سن ما قد نمیداد (به قول شاملو حتی اگر ما نباشیم). ولی در مورد مثال دومی، مطلقا وجود همچین دستگاهی امکان نداره که حتی بتونی تخمین بزنی که فلان عدد رو در چه زمانی تولید خواهد کرد. یعنی نه اینکه تا حالا کشف نشده باشه ها... اصلا امکان وجود نداره. به لحاظ ریاضی ثابت میشه که این اعداد شمارش پذیر نیستند.

پس مجموعه ی اول که تعدادشون بی نهایت هستش رو میگیم بی نهایت شمارش پذیر. مجموعه ی دوم رو شمارش ناپذیر.

جالبه که بدونی شمارش ناپذیرها هم باز بینشون بزرگ و کوچیک دارن. خدا این آقای پروفسور زاده رو زنده نگه داره که اومد گفت همه چی فازیه! واقعا درسته! جیگرتو

ناشناس گفت...

her her her.. hendooneh...che jelf... jam ba 0 hamishe haselesh mishe oon adad.. ie, hamishe ghabele pishbini va "YEKSAN"... your interpretation of yeksan is very restricted.. a poet's interpretation of stuff is MUCH broader.. you showed so much character by just the "he he he" at the beginning of your sentence... the rest is history

آیدین گفت...

هه هه هه .. جیگر این کاراکترت رو بخورم من الههههههههههی .... من یه کم ریاضیم ضعیفه آخه! شما به بزرگی خودت ببخش :)

ناشناس گفت...

خیلی‌ جالب بود آیدین :۰) من هم در مورد سایزهای بینهایت نمیدونستم! فکر می‌کنم همونی که خودتم گفتی‌ باشه. فروغ از این لغات به منطق ریاضی‌ استفاده نکرده. ولی‌ از این قضیه که بگذریم این خانوم ناشناس بالا (نمی‌دونم چرا احساس می‌کنم خانوم هستن) کشته منو! اروشا :۰)

آیدین گفت...

هه هه ... آره. راست میگی ها. الان که تو گفتی متوجه شدم. به نظر من هم حتما خانم هستن ایشون. مرسی که اومدی و خوندی.

جفنگ میرزا گفت...

تو که دست از سر مردش هم بر نمی داری وای به حال روزی که زنده بود!
:)
شوخی بود کاملا
روحش شاد!

آیدین گفت...

جیگرتو جفنگ میرزا... دمت گرم که اومدی اینو خوندی