۱۳۸۸ اردیبهشت ۱۲, شنبه

فروغ فرخزاد- هدیه

این کار رو اصولا باید بسیار پیش تر از اینها میکردم.

کامیار شاپور (پسر نازنین مرحوم پرویز شاپور و فروغ فرخزاد) حدود 10 سال پیش یه تعداد مجله ی فردوسی قدیمی به من داده بود که لای یکی از اونها این دستخط فروغ رو پیدا کردم. شعرهدیه فروغ هست که فروغ شروع کرده بود به نوشتنش و دو سه خط هم در اون هست که در نسخه ی نهایی حذفش کرده. اون چیزی که قابل خوندنه اینه:


من از نهایت شب حرف می زنم
من از نهایت تاریکی
و از نهایت شب حرف می زنم

میان...(ناخوانا)...فراموشی
...
ناخوانا....
دلم چاه کبوتران
درخت یائسه ای در بهار می گرید
درخت یائسه ای در بهار می گرید









لطفا اگر تونستین اون قسمت های ناخوانا رو بخونین راهنمایی کنین.
جالبی کار اینجاست که این نوشته روی یکی از کاغذهای گلستان فیلم هست. اینم عکس پشت این کاغذ:



دفعه ی پیش که ایران بودم به کامیار گفتم که این کاغذ پیش منه و اصولا به ایشون تعلق داره. کامی هم با مهربانی تمام این دستخط رو بخشید به من.

این قسمت درخت یائسه ای در بهار می گرید خیلی قشنگه ها. نه؟

۹ نظر:

آبگینه گفت...

همینطوره خیلی قشنگه! دوستِ عزیزی قبلا نقل کرده بود: "درختِ یائسه در بهار می گرید"
اما حرف تعریفِ نامشخص کننده ی آخرِ این واژه چه زیباتر می کندش. این درختِ گریان میانِ فراموشی ها را فروغ چه خوش بر بامِ یادها می نشاند.
چه کار خوبی کردی این را با ما هم قسمت کردی. ممنون.

شهرزاد قصه گو گفت...

آیدین جان سلام،
I am really left speechless!!!That was really the best present I could
possibly receive in my whole life as a PhD student who works on "Forough Farrokhazd. Thanks for sharing this precious present.
Good luck :)

M.G.K گفت...

خیلی کار خوبی کردی اینها رو اینجا گذاشتی ممنون :)

آیدین گفت...

آبگینه ی عزیز،
راست میگی، این درخت یائسه ای خیلی زیباتر از یائسه س. مرسی بابت نظرت

شهرزاد جان،
خوشحالم که خوشت اومده. امیدوارم زودتر تز دکترات تموم بشه و چاپش کنی و ما بخونیمش.

آیدین گفت...

M.G.K عزیز چاکرتم

ناشناس گفت...

قسمت ناخوانا:

میان من و در تو یک جهان فراموشی
... به آیئنه های دق

کهن سرا گفت...

با اجازه در وبلاگم این مطلبت را لینک دادم ...

سهیلا گفت...

آیدین

دیدن دست نوشته ای از فروغ یا هر شاعر محبوب دیگری به خودی خود، هیجان انگیز است،ولی اینکه تو چرا کنجکاویت گل کرده و میخوای قسمت هایی که توسط خود شاعر خط خورده را کشف کنی،برای من عجیبه! ولی خوب نظرم اینه:
....
....
میان من و تو یا جهان فراموشی
و در برابر آیینه های دق
....
....
راستی پس بقیه اش کجاست؟

اگر به خانه ی من آمدی برای من ای مهربان چراغ بیاور
و یک دریچه که از آن
به ازدحام کوچه ی خوشبخت بنگرم
...
اینجاست که میگن: پیدا کنید پرتقال فروش را!
....

Sohail S. گفت...

خیلی جالب بود.